گزارشی از حاشیه‌های همراهی رهبر در الحاق ناوشکن جماران به ناوگان دریایی ایران در خلیج فارس 

 

در حالی که نیروهای آمریکایی در کشورهای افغانستان و عراق از مدت‌ها پیش مستقر هستند، تعداد زیادی پایگاه فعال دریایی و هوایی و زمینی هم در کشورهای قطر، بحرین، امارات، عربستان و ... دارند. اینها به غیر از شناورهای سطحی و زیرسطحی ریز و درشت‌شان در محدوده خلیج‌فارس، دریای عمان و اقیانوس هند است.
به همه‌ی این‌ها اضافه کنید دو زیردریایی اسرائیلی و کلی شناور عملیاتی از حدود 20 کشور که اکثراً هم‌پیمان آمریکا هستند. این آرایش نعل اسبی (که هلال این نعل به سمت جنوب است) یک کانون توجه بیشتر ندارد؛ ایران. از آن طرف هم «هیلاری کلینتون» وزیر خارجه آمریکا و رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا یکی‌یکی کشورهای منطقه را گَز می‌کنند و در این دید و بازدیدها موج جدیدی از پروژه «ایران‌هراسی» را به راه می‌اندازند. فرض کنید این شرایط در مورد ایران نبود و یک کشور دیگر (هر چقدر هم که می‌خواهد قدرتمند باشد) در این شرایط قرار می‌گرفت. فکر می‌کنید شخص اول آن مملکت چه تدبیر و واکنشی نسبت به این آرایش شیطنت‌آمیز نشان می‌داد؟
چهارشنبه 28بهمن‌ماه، رهبر انقلاب در دیدار مردم تبریز به این تحرکات اشاره کرد و به آن تاخت. این اشاره مورد توجه ویژه رسانه‌های خارجی قرار گرفت. رسانه‌هایی که هنوز خبر نداشتند رهبر فقط دو روز بعد به نزدیک‌ترین نقطه از خشکی این کشور با کانون تجمع دشمن خواهد رفت تا مقتدرانه، اولین ناوشکن کلاس موج را به ناوگان دریایی ایران ملحق کند و این‌چنین برایشان خط و نشان بکشد. 
 

 

 

تکاپو برای ورود مرد باابُهت 

همه لباس سفید پوشیده‌اند. نیروی دریایی است و همین لباس‌های یک‌دست سفیدش. وقتی کنار هم می‌ایستند هم زیبایی‌شان بیشتر می‌شود. در همان محوطه‌ای که ناوشکن جماران پهلو دارد به حوضچه، گروه موزیک و دسته‌های دیگر برای مراسم سان آماده می‌شوند. دسته‌های آخری کارکنان کارخانه کشتی‌سازی و بچه‌های همین پروژه اخیر هستند.
همه تمرین‌های آخرشان را انجام می‌دهند. فرمانده میدان پا می‌کوبد و جملات ورودی و خوش‌آمدگویی که قرار است جلوی رهبر بگوید را با صدای آرام تمرین می‌کند، غافل از اینکه میکروفون روشن است. بقیه ولی به حرف‌های او توجهی نمی‌کنند. عکاس‌ها و فیلمبردارها بر سر اینکه جایشان ‌ضدنور است، با مسؤولین برنامه بحث می‌کنند. این تکاپوی قبل از آمدن رهبر را دوست دارم. این جنب‌وجوشِ از روی ارادت، برای این است که هرکسی می‌خواهد بهترین کار را برای رهبرش انجام دهد و البته هرکس ابُهت حضور این مرد را قبلاً تجربه کرده‌ باشد، حق دارد که کمی هم دلشوره داشته ‌باشد.
جنب‌و‌جوش‌ها تبدیل به نظم می‌شود. دو نفر از گروه موزیک که بالای بلندی هستند شیپور ورود فرمانده کل قوا را می‌زنند. رهبر عصازنان وارد می‌شود. چنان سکوتی همه جا را می‌گیرد که صدای پِرپِر پرچم‌های آویزان از ناوشکن شنیده می‌شود. اطراف رهبر فرماندهان رده یک ارتش و سپاه و ستاد مشترک و وزیر دفاع ایستاده‌اند. فرمانده میدان پا می‌کوبد و با شمشیری جلوی صورت جلو می‌آید، رهبر یک قدم جلو می‌رود.
رهبر به جایگاه شهدا احترام می‌گذارد، جایگاهی که بالای آن نوشته‌ است: «موجیم که آسودگی ما عدم ماست»، بعد بر می‌گردد و از جلوی صف‌های منظم سان می‌بیند و می‌رود به سمت انتهای صف‌ها. جنگ و جدال‌ ما هم با محافظ‌ها شروع می‌شود که بگذارند برویم و آن‌ها نمی‌گذارند و بعد از کش‌وقوس از پشت صف‌ها می‌‌رویم به سمت انتهای صف. دویدن عکاس‌ها و فیلمبرداری با دوربین‌هایشان بامزه است. رهبر هر سه چهار قدم یک‌بار عصا می‌زد و قدم‌هایش را آنقدر محکم و منظم برمی‌داشت که آدم وقتی به جزئیات رفتار او دقت می‌کرد، فکر می‌کرد این مرجع تقلید سال‌ها یک نظامی کارکشته بوده.
چادر بزرگی کنار ناوشکن زده بودند و تویش صندلی چیده بودند. رهبر آن‌جا رفت و فرمانده ارتش خوش‌آمد گفت و یکی دو نفری هم گزارش‌هایی مختصر دادند و رهبر را دعوت کردند به بازدید از ناوشکن.  


این غول آهنی را بیشتر از بچه‌ام دوست دارم

مغموم و آویزان کنار ناوشکن قدم می‌زدم. طولش تقریباً هم اندازه طول زمین فوتبال است و عرضش کمی بیشتر از طول هلی‌کوپترهای معمولی. جلویش یک توپ و دو تیربار دارد، وسطش چهار موشک چینی و عقبش 4 موشک آمریکایی. می‌تواند در شعاع 3000 مایلی عملیات کند و قابلیت حمل هلی‌کوپتر دارد. ایران با ساختن این ناوشکن چهاردهمین کشور طراح و سازنده این دست جنگ‌افزار است. این‌ها را مردی سفیدپوش به یکی از بچه‌های تیم خبری می‌گفت. نزدیک شدم و سلامی کردم و ایستادم به گوش دادن. افسر سفیدپوش می‌گفت: یادم نمی‌رود 12 سال پیش رهبر توی همین ساختمان ـ و با دست ساختمانی را پشت حوضچه نشان‌مان داد ـ آمده بود بازدید، یک ماکتی را از همچین ناوشکن دید. سؤال کرد و گفتیم این ناوشکن چیست و چه خصوصیاتی دارد. بعد ایشان گفت خوب شما که ماکتش را ساختید چرا خودش را نمی‌سازید؟ بعد هم جدی‌تر شدند و دستور ساخت ناوشکن با قابلیت حمل هلی‌کوپتر و پرتاب موشک را صادر کردند. ما 12 نفر بودیم که بعد از دستور رهبر تا مدتی گیج بودیم. دو سه ماهی طول کشید تا به خودمان بیاییم که می‌خواهیم چه‌کار کنیم. مطالعات روی آب و ورق‌های مخصوص و نیازهای خودمان و خصوصیات ناوشکن‌های موجود در جهان شروع شد. همان موقع‌ها بود که بچه‌ام به دنیا آمد. بعد با دست به ناوشکن اشاره کرد و گفت: این غول آهنی هم‌سنِّ بچه من است ولی بیشتر از بچه‌ام دوستش دارم. صبح زود می‌آمدیم روی آن کار می‌کردیم و وقتی برمی‌گشتم خانه هم ساعت 12 ـ 11 شب و بچه خواب. بچه را مادرش بزرگ کرد، این غول را هم ما. 65 نفر شبانه‌روز مستقیماً روی آن کار کردیم. چهار ساله اصل کار تمام شد، قرار بود موتورش را یک شرکت آلمانی بدهد که بعد از چهار سال برو و بیا آخرش به خاطر تحریم نداد. بعد یک شرکت فرانسوی قرار شد سیستم رانش را بدهد بعد از سه سال فقط موتور را داد. ما هم همه طراحی‌ها را براساس موتور آلمانی کرده بودیم، مجبور شدیم کلی ناوشکن را عوض کنیم. حالا فرانسوی‌ها هم گیربکس و شفت و پروانه را ندادند. دیگر تصمیم گرفتیم خودمان بسازیم، گفتیم گورپدرشان! یک روز یکی از بچه‌ها گفت رضا من دارم گیربکس طراحی می‌کنم. رفتم پای کامپیوتر دیدم توی اتوکد چند تا دایره کشیده! ولی باور کنید خودش گیربکس را طراحی کرد و یک شرکت هم توی اصفهان ساخت. فقط 4 ـ 3 کشور توی دنیا می‌توانند یک چنین گیربکسی طراحی و تولید کنند، شاهکار بود، شفت 12 متری ساختیم. الان دیگر هر شناوری بخواهیم می‌توانیم بسازیم. الان از خوشحالی نمی‌دانم چه‌کار کنم. شاید یک مدت بروم استراحت کنم. این یک شاهکار است. شما شاید خیلی سر درنیاورید. در خاورمیانه و خلیج‌فارس هیچ‌کس حتی فکر ساختن چنین چیزی را هم نکرده که ما ساختیمش! 

 


شنبه 8 اسفند ماه سال 1388 ساعت 11:14 AM | توسط: مهرداد | چاپ مطلب

منطق سبز ۳




لازم به ذکر است که هرگونه کثیف کردن دیوارها کار بدی است



جمعه 7 اسفند ماه سال 1388 ساعت 09:23 AM | توسط: مصطفی منتظر | چاپ مطلب

مکان جدید انجمن های علمی یا تریای سابق

موضوع: صنفی نظرات: 2











بعلت اعتراض گسترده دانشجویان صورت گرفت







شنبه 1 اسفند ماه سال 1388 ساعت 11:03 AM | توسط: مصطفی منتظر | چاپ مطلب

بدون شرح صنفی

موضوع: صنفی نظرات: 5

فرق شورای صنفی دانشکدمون با شورای صنفی مرکزی 

 

برد  شورای صنفی دانشکده مهندسی

  

  

در دفتر شورای صنفی مرکز(واقع در کمیته مرکزی تشکل ها)

 

 

 


چهارشنبه 28 بهمن ماه سال 1388 ساعت 1:55 PM | توسط: مصطفی منتظر | چاپ مطلب

روشن(!) فکرترین(!!) زن ایران و عروس قرآن پژوه(!)

گرگ ها خوب بدانند در این ایل غریب
گر پدر رفت تفنگ پدری هست هنوز

بره ها نیز نبایست "علف" را بخورند
تا در این بیشه غذای دگری هست هنوز

اعتراضات به پایان نرسیدست، چرا؟
در اوین پیرهن گوره خری هست هنوز

و سیاست به نهایت نرسیدست بدان
توی این قمقمه تا شیر خری هست هنوز

شیخ ما گفت فلان چیز!فلان جا، یعنی
توی گل مانده تر از میر ...[1] هست هنوز

اهل فرهنگ و هنر شیفته این سبکند
در کمر های پر از "قر"، فنری هست هنوز!

پشت گوش "خر شیطان" هم عجب مخملی است
مخملی نرم تر از گوش خری هست هنوز؟

پسر و دختر این ایل! به بازی برسید
خوب شد آتشی و "لولاگری" هست هنوز

"لجن سبز" در این ایل مقدس شده است
و مقدس تر از آن "چیز" تری هست هنوز

جمعه با غسل جنایت! به "جماعت" برویم
کفش پوشیده و دختر-پسری هست هنوز

نیت قرب به VOA و BBC یا
توی این دهکده[2] محبوب تری هست هنوز؟

فکر هفتاد و دو تن سازی مان ابتر شد
مغز خر خورده ای و فتنه گری هست هنوز؟

خر مگس ها همگی "سبز" و لجن پوش شدند
و در اینجا همه جور جانوری هست هنوز

خنده دار است به ما انگ "دورنگی" زده اند
مگر از "زاغچه" یک رنگ تری هست هنوز؟

از ایالات پیام آمده: I love you Mir
و در آن متن گهربار تری هست هنوز

با "تفنگ پدری" راه به جایی نبریم
غم نداریم که "کلت کمری"[3] هست هنوز

"مریم و محسن و مسعود"[4] حمایت کردند
کم نداریم چو "ملاعمری" هست هنوز

حرف ها گر چه متین، گر چه سراسر معقول
باز هم نکته ناگفته تری هست هنوز

شاعر قصه ما بچه ایل است، لذا
بیت ها قافیه اش جانوری هست هنوز


[1] منظور آهو بوده که متاسفانه قافیه جور نشد!
[2] دهکده جهانی که داخل ایل ماست!
[3] پرونده ی شهیده ی راه بی بی سی را مرور کنید.
[4] اسامی کاملا خیالی افرادی که قبلا اینور بوده اند!


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.